یونس بن یعقوب نقل می کند که چند نفر خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند،
دیدند یکى از فرزندانش مریض است و امام خیلى ناراحت و افسرده است و قرار ندارد. با خود گفتند:
به خدا قسم اگر پیش آمدى بکند، می ترسیم از امام وضعیتی را که دوست نداریم، ببینیم! اتفاقا
چیزى نگذشت که صداى ناله و فریاد از میان خانه بلند شد. دیدند امام علیه السلام آمد ولى گشاده رو بود،
بر خلاف وضعى که قبلا داشت. عرض کردند: فدایت شویم! ما می ترسیدیم که اگر چنین اتفاقى بیفتد،
شما را آن قدر افسرده ببینیم که ما را هم افسرده کند! فرمود: ما عافیت و سلامتى را براى کسى
که او را دوست داریم، دوست می داریم، ولى وقتى امر خدا آمد، در مقابل آنچه خدا دوست دارد تسلیم هستیم.
(کافی ۳ : ۲۲۶)
منبع: فاراقلیط