افلح غلام حضرت باقر علیه السلام می گوید:
در خدمت آن جناب به مکه رفتم. همین که وارد مسجد الحرام شد نگاهى به خانه خدا کرده، با
صداى بلند شروع به گریه کرد. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت، مردم متوجه شمایند آرامتر گریه کنید.
فرمود: وای بر تو ای افلح! چرا گریه نکنم؟ شاید خداوند تعالی با لطف و مرحمت به من نگاه کند
و این توجه او سبب رستگارى فردایم نزد او شود. گفت، آنگاه به گرد خانه خدا طواف کرد و
بعد در مقام ابراهیم به نماز ایستاد. وقتى سر از سجده برداشت، محل سجده اش از اشک
چشمش تر شده بود. و هر وقت خنده می کرد می گفت: خدایا بر من خشم مگیر.
(کشف الغمه ۲ : ۳۱۹)
منبع:فاراقلیط