loading...

.:: عــشق پـنـهان ::.

خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده / دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده       از پنجره ی روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوشتر از یاد خداوند

بـه نـام خــدا

برای ارتباط با مدیر سایت با ایمیل زیر در تماس باشید

Aqmare_Monire@Yahoo.Com


https://rozup.ir/view/1523978/aqmare-tel.jpg 


ADS

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور یادواره شهدای مسگر آباد ( 5 خرداد 97 ) 0 326 admin
سخنرانی جدید رائفی پور در مورد فتنه سال 98 (26 فروردین 1398) 0 322 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 17 اسفند 94 دانشگاه علامه طباطبائی 0 1271 admin
سخنرانی استاد رائفی پور-18 آبان 94-تهران 0 1127 admin
سخنرانی استاد رائفی پور دانشگاه علوم پزشکی تبریز 19 مهر 94 0 1037 admin
سخنرانی استاد رائفی پور مهر ماه 94 تهران 0 1323 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 10 اردیبهشت 94 مشهد مقدس 0 901 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 10 آبان 1394 قائم شهر 0 1030 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 22 اردیبهشت 1394 کرمانشاه 0 973 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 8 آبان 1394 دانشگاه علوم پزشکی بابل 0 1045 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور در مهدیه ساری 10 آبان 1394 0 949 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 2 مهر 1394 شهرستان نسا 0 1002 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور روز تاسوعا 0 1065 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور تهران یکشنبه 5 مهر ماه 1394 0 1055 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 24 مهر1394 هیئت فاطمیون کرج 0 1049 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور9تیر1394 شهر قدس 0 988 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور فاجعه منا-مشهد مقدس(۱۱و۱۲مهر۹۴) 0 1075 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور22شهریور 94 اردبیل 0 1014 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 4مهر94 تهران 0 1032 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 1394/06/19بیجار 0 1045 admin

خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده / دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده

 

 

 

از پنجره ی روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوشتر از یاد خداوند ثمری نیست

 

 

 

بی شک آسمان خدا با این همه ستاره یک تیم برنده است

 

 

 

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور میکنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه ی آغاز هستی

 

 

 

در آن زمان که امیدت برید از همه جا، ببین کیست امیدت، بدان که اوست خدا

 

 

 

شعری زیبا در مورد خدا ( ضرر نداره حتما بخوانید )

 

پیش از اینها فکر میکردم که خدا / خانه ای دارد کنار ابرها / مثل قصر پادشاه قصه ها

 

خشتی از الماس خشتی از طلا / پایه های برجش از عاج و بلور / بر سر تختی نشسته با غرور

 

ماه برف کوچمی از تاج او / هر ستاره، پولکی از تاج او / اطلس پیراهن او، آسمان

 

نقش روی دامن او، کهکشان / رعدو برق شب، طنین خنده اش / سیل و طوقان، نعره توفنده اش

 

دکمه ی پیراهن او، آفتاب / برق تیغ خنجر او مهتاب / 

 

هیچ کس را در حضورش راه نیست / بیش از اینها خاطرم دلگیر بود / 

 

آن خدا بی رحم بود و خشمگین /  خانه اش در آسمان، دور از زمین / بود، اما در میان ما نبود

 

مهربان و ساده و زیبا نبود / در دل او دوست جایی نداشت / مهربانی هیچ معنایی نداشت

 

هر چه می پرسیدم، از خود، از خدا / از زمین، از آسمان، از ابرها / زود میگفتند: این کارخداست

 

پرس وجو از کار او کاری خداست /  / آب اگر خوردی، عذایش آتش است

 

تا ببندی چشم، کورت میکند / تا شدی نزدیک، دورت میکند / کج گشودی دست، سنگت میکند

 

کج نهادی پای، لنگت میکد / با همین قصه، دلم مشغول بود / خوابهایم خواب دیو و غول بود

 

خواب میدیدم که غرق آتشم / در دهان اژدهای سرکشم / 

 

بر سرم باران گرز آتشین / محو میشد نعرهایم، بی صدا / در طنین خنده ای خشم خدا

 

نیت من، در نماز و در دعا / ترس بود و وحشت از خشم خدا / هر چه میکردم، همه از ترس بود

 

مثل از بر کردن یک درس بود / مثل تمرین حساب و هندسه / مثل تنبیه مدیر مدرسه 

 

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله / سخت، مثل حل صدها مسئله / مثل تکلیف ریاضی سخت بود

 

مثل صرف فعل ماضی سخت بود / ***

 

تا که یک شب دست در دست پدر / راه افتادم به قصد یک سفر / در میان راه، در یک روستا

 

خانه ای دیدم، خوب و آشنا / زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟ / گفت اینجا خانه ی خوب خداست

 

گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند / گوشه ای خلوت، نماز ساده ای خواند / با وضویی، دست و رویی تازه کرد

 

با دل خود، گفتگویی تازه کرد / گفتمش، پس آن خدای خشمگین / خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

 

گفت: آری، خانه ای او بی ریاست / فرشهایش از گلیم و بوریاست / مهربان و ساده و بی کینه است

 

مثل نوری در دل آیینه است / عادت او نیست خشم و دشمنی / نام او نور و نشانش روشنی

 

خشم نامی از نشانی های اوست / حالتی از مهربانی های اوست / قهر او از آشتی، شیرین تر است

 

مثل قهر مادر مهربان است / دوستی را دوست، معنی میدهد / قهر هم با دوست معنی میدهد

 

هیچکس با دشمن خود، قهر نیست / قهر او هم نشان دوستی ست / ***

 

تازه فهمیدم خدایم، این خداست / این خدای مهربان و آشناست / 

 

آن خدای پیش از این را باد برد / نام او را هم دلم از یاد برد / 

 

چون حبابی، نقش روی آب بود / می توانم بعد از این، با این خدا / دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

 

سفره ی دل را برایش باز کنم / میتوان درباره ی گل حرف زد / صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

 

چکه چکه مقل باران راز گفت / با دو قطره، صد هزاران راز گفت / 

 

مثل باران قدیمی حرف زد / میتوان تصنیفی از پرواز خواند / با الفبای سکوت آواز خواند

 

می توان مثل علفها حرف زد / با زبانی بی الفبا حرف زد / می توان درباره ی هر چیز گفت

 

میتوان شعری خیال انگیز گفت / مثل این شعر روان و آشنا:

 

درباره اس ام اس ,
نظرات (0) تاریخ : دوشنبه 11 اسفند 1393 زمان : بازدید : 235 نویسنده : AbdolAzim_Admin
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1783
  • کل نظرات : 71
  • افراد آنلاین : 51
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 341
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 892
  • باردید دیروز : 148
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,278
  • بازدید ماه : 1,278
  • بازدید سال : 17,573
  • بازدید کلی : 2,028,687
  • آمار