بيا که جاده قلبمان را پاييز گرفته
و چشم انتظار بهاريم
بيا که در سختي انتظارت
در سرخي غروب بر جاده پر درد انتظار غمگين نشسته ايم
* * *
بيا مهدي ستم گرديده افزون
ببين دلهاي ما رو غرقه در خون
خوش آنروزي که بينم از عنايت
ظهورت با حياتم گشته مقرون