سلام آقا، آقای تنهایی، آقای دلتنگی،برای هضم لحظه هایی که آغازش از تو
نوشتن است دست کم باید چند نفس عمیق کشید و بغض های سرکشم را
باید فرو ببرم،امانم را بریده اند.دلتنگم دل تنگ شنونده ی حرف های شنیدنی ام
این روزها عقربه تلخ ساعت روزگار لحظه های بی تو بودن را به رخم میکشد
آقا فاصله ی قلب کوچک من تا قلب بزرگت چقد راهه؟ آقا به اندازه تمام
نگرانیهایت هنوز تورا نشناخته ام.سنگ صبورم دوست دارم از گلایه هایم
انتظارهای بی پناهم تنهایی های سردم حرف بزنم شنیدم تو خود در قفس
قلب مهربان و دل شکسته ات آنها را آب و دانه می دهی می خواستم
از گریه های بی وقتم حرف بزنم ولی گریه های شبانه ی تو منرا تسلیم
کرد آقا این روزها سخت می گذرد ســــخــت . . .
نویسنده:زیــنــب