loading...

.:: عــشق پـنـهان ::.

قنبر كیست؟ جوان کافری عاشق دختر عمویش شد ،عمویش پادشاه حبشه بود . جوان رفت پیش عمو و گفت عمو جان من عاشق دخترت شده ام آمدم برای خواستگاری . پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است . گفت عمو

بـه نـام خــدا

برای ارتباط با مدیر سایت با ایمیل زیر در تماس باشید

Aqmare_Monire@Yahoo.Com


https://rozup.ir/view/1523978/aqmare-tel.jpg 


ADS

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور یادواره شهدای مسگر آباد ( 5 خرداد 97 ) 0 326 admin
سخنرانی جدید رائفی پور در مورد فتنه سال 98 (26 فروردین 1398) 0 322 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 17 اسفند 94 دانشگاه علامه طباطبائی 0 1271 admin
سخنرانی استاد رائفی پور-18 آبان 94-تهران 0 1127 admin
سخنرانی استاد رائفی پور دانشگاه علوم پزشکی تبریز 19 مهر 94 0 1037 admin
سخنرانی استاد رائفی پور مهر ماه 94 تهران 0 1323 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 10 اردیبهشت 94 مشهد مقدس 0 901 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 10 آبان 1394 قائم شهر 0 1030 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 22 اردیبهشت 1394 کرمانشاه 0 973 admin
سخنرانی استاد رائفی پور 8 آبان 1394 دانشگاه علوم پزشکی بابل 0 1045 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور در مهدیه ساری 10 آبان 1394 0 949 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 2 مهر 1394 شهرستان نسا 0 1002 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور روز تاسوعا 0 1065 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور تهران یکشنبه 5 مهر ماه 1394 0 1055 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 24 مهر1394 هیئت فاطمیون کرج 0 1049 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور9تیر1394 شهر قدس 0 988 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور فاجعه منا-مشهد مقدس(۱۱و۱۲مهر۹۴) 0 1075 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور22شهریور 94 اردبیل 0 1014 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 4مهر94 تهران 0 1032 admin
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 1394/06/19بیجار 0 1045 admin

قنبر كیست؟

جوان کافری عاشق دختر عمویش شد ،عمویش پادشاه حبشه بود . جوان رفت پیش عمو و

گفت عمو جان من عاشق دخترت شده ام آمدم برای خواستگاری . پادشاه گفت حرفی نیست

ولی مهر دختر من سنگین است . گفت عمو هر جه باشد من میپذیرم شاه كفت :

در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو ،

جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست ، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر

او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند جوان فورا اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و

تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان

جوان عربی درحال باغبانی و بیل زدن است به نزدیک جوان رفت گفت ای مرد عرب

تو علی را میشناسی ، گفت تو را با علی چکار است گفت آمده ام سرش را برای عمویم

که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است . گفت تو حریف علی نمی شوی

، گفت مگر علی را میشناسی گفت بله من هر روز با اون هستم و هر روز او را میبینم گفت

مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم ، گفت قدی دارد به اندازه ی قد

من هیکلی هم هیکل من گفت خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست ، مرد عرب گفت

اول باید بتونی من رو شکست بدی تا علی را به تو نشان بدهم خب چی برای شکست

علی داری ، گفت شمشیر و تیر و کمان و سنان گفت پس آماده باش ، جوان خنده ای

بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی پس آماده باش شمشیر را

از نیام کشید گفت اسمت چیست مرد عرب جواب داد عبدالله پرسید نام تو چیست

گفت فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد عبدالله در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی

جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را

بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک می آید گفت چرا گریه میکنی جوان گفت من عاشق

دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم

بدست تو کشته میشوم مرد عرب جوان را بلند کرد گفت بیا این شمشیر سر مرا برای عمویت ببر ،

گفت مگر تو کی هستی گفت منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، كه اگر من بتوانم دل بنده ایی

از بندگان خدا را شاد کنم حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود جوان بلند بلند زد زیر گریه و به

پای مولای دو عالم افتاد و گفت من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی . پس فتاح شد قنبر

غلام علی بن ابیطالب . یا علی به حق قنبرت دست ما رو هم بگیر.

 

 

پـاسـخ شـایـعـه

 

1. این متن داستانی تخیلی و فاقد منبع است! قنبر در یکی از جنگهای مسلمانان با

ساسانیان اسیر شد و از همانجا با امام علی (ع) همراه شد .

2. از گذشته ، نام و نسب او اطلاعاتی در دست نیست اما مشخص است که حدود 30 سال

از عمر خویش را در خانه علی(ع) سپری كرده است .

3. او از جمله كسانی بود كه از ابتدا حقانیت حضرت علی (ع) را فهمیده بود و تا آخر عمر در راه

آن حضرت ماند و كوچكترین انحرافی در او پیدا نشد .

4. او با تمام وجود از ولایت علی (ع) دفاع می كرد و سرانجام جان خویش را در این

راه فدا نمود و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

http://pajuhesh.irc.ir/article/index/show/type/article/id/+1203#_Toc358278559 

5. مدینه شهر خوبیها و شهر پیامبر (ص) بود نه شهر بدیها ! برای این شهر مجموعا 90 نام

ذکر شده که هیچ کدام معنای بدی ندارد. پیش از اطلاق نام مدینه توسط پیامبر (ص)

این شهر یثرب نامیده می شد که نام اولین ساکن آن بوده است .

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4789/6434/73410

6. پیشنهاد غیرعقلانی و غیر شرعی منتسب شده به امام علی (ع) در خصوص هدیه

داوطلبانه سرشان جهت شادکردن دل فردی (!) برای رد این داستان کافیست .

7. این شایعات با هدف تنزل جایگاه و مرتبه اصحاب معصومین (ع) و خدشه به دلایل ارادت

ایشان تهیه و منتشر می شود . از انتشار آنها خودداری کنیم .

حق جو و حق طلب باشیم

منبع: شایعات

درباره شایعات ,
نظرات (0) تاریخ : جمعه 26 تیر 1394 زمان : بازدید : 236 نویسنده : Admin
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1783
  • کل نظرات : 71
  • افراد آنلاین : 24
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 74
  • باردید دیروز : 148
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 460
  • بازدید ماه : 460
  • بازدید سال : 16,755
  • بازدید کلی : 2,027,869
  • آمار